علم و تمدن اسلامی

۴ مطلب با موضوع «فلسفه علم» ثبت شده است

دفاع از طب سنتی در برابر علم

کارآمدی طب سنتی در موارد متعددی به اثبات رسیده اما هنوز هم این طب میان بخشی از جامعه پزشکی کشور با برچسب «غیرعلمی» دیده می‌شود، گویی معیار علم بودن تنها مطابقت با پزشکی کلاسیک است و لاغیر! لازم است از جامعه در برابر یکه‌تازی علم پزشکی دفاع کرد.

اخیراً مخالفت با محصولات تراریخته، مخالفت با پیشرفت علمی قلمداد می‌شود، این دفاع از تراریخته با نام «علم» و «پیشرفت علمی» در حالی صورت می‌گیرد که طب سنتی و اسلامی نیز با برچسپ «غیرعلمی» طرد شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی

خواجه نصیر و تحول در علم کلام

خواجه نصیر با نگارش تجرید الاعتقاد علم کلام را متحول کرده و رنگی فلسفی به آن داد. این تحول با تلاش ملاصدار و پیروان حکمت متعالیه به کمال رسید تا علم کلام بر مبنای فلسفه ی اسلامی برهانی شود

خواجه نصیر الدین طوسی یکی از بزرگترین متفکران و دانشمندان جهان اسلام و از افتخارات تشیع در قرن هفتم هجری است. او متکلمی بزرگ و نو اندیش، فیلسوفی توانا، ریاضیدانی مبتکر، منجمی صاحب نظر، سیاست مداری عدالت محور و متخلق به اخلاق اسلامی بود. کتاب وی در علم کلام با عنوان «تجرید الاعتقاد» مهمترین کتاب کلامی شیعه محسوب می گردد که شرح های بسیاری از شیعه و اهل سنت بر آن نوشته شده است. بیش از صد شرح بر این کتاب مهم کلامی نوشته شده که مهمترین آنها در شیعه، شرح تجرید الاعتقاد علامه حلی  و در اهل سنت شرح قوشچی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی

دکارت و سیطره کمیت

اگرچه دکارت از تعالیم مدارس سرخورده و پریشان فکر بود ولی در عین حال شیفته ی نوع دیگری از علم بود. این شیفتگی و آن سرخوردگی مولود ریاضیاتی بود که در لافلش فرا گرفته بود. بی شک، فضای ابهام و تردید فلسفه ی مدرسی، وی را بیش از پیش به جستجوی مبنای یقینی ترغیب می کرد ولی قاطعیت برهان و بداهت استدلال ریاضیات بود که دکارت را به یافتن مبنای یقینی امیدوار کرد...

در شماره های پیشین، بنیادی ترین رکن فلسفه ی دکارت و تفکرِ مدرن یعنی سوبژکتیویسم شرح داده شد. در این شماره خصیصه دیگری از فلسفه دکارت را معرفی می کنیم که سراسر تفکر مدرن را دربرگرفته و به شدت بر علوم طبیعی تأثیرگذار بوده است.

1.قاطعیت و بداهت ریاضیات

همانطور که گفته شد، دکارت پس از جستجوی فراوان، مبنای یقینی معرفت را در «من» یافت. اگرچه دکارت از تعالیم مدارس سرخورده و پریشان فکر بود ولی در عین حال شیفته ی نوع دیگری از علم بود. این شیفتگی و آن سرخوردگی مولود ریاضیاتی بود که در لافلش فرا گرفته بود. بی شک، فضای ابهام و تردید فلسفه ی مدرسی، وی را بیش از پیش به جستجوی مبنای یقینی ترغیب می کرد ولی قاطعیت برهان و بداهت استدلال ریاضیات بود که دکارت را به یافتن مبنای یقینی امیدوار کرد. زیرا قضایای اقلیدس و نیز سایر قضایای ریاضیات، هنوز همان قطعیت برهان و اعتبار نتایج را دارند که قرن ها پیش داشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی

دکارت و سوبژکتیویسم


متفکران الهی همانند دکارت «من» را یقینی ترین وجود می دانستند ولی در من متوقف نمی شدند و به خودِ برتر من یعنی خدا می رسیدند و آن را مبنای یقین قرار می دادند. ولی دکارت انسان و اندیشه ی عقلانی انسان را به عنوان تنها سوژه (فاعل شناسایی) معرفی می کند که هر چه غیر خود حتی خدا را ابژه (متعلق شناسایی) می بیند و بنابراین همه چیز باید از دریچه نگاه او تعریف شود. چنین انسانی دیگر جانشین خدا بر روی زمین نیست بلکه علیه خدا شوریده است و اینک خود خداست!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی