علم و تمدن اسلامی

۴ مطلب با موضوع «علوم طبیعی اسلامی» ثبت شده است

دوگانگی غرب با طبیعت

نگاهی به مبنای فکری و فلسفی اسلام و غرب نسبت به طبیعت 

اسلام تاکید زیادی بر حفظ محیط زیست و تعامل با طبیعت دارد. مدرنیته نیز هر چند مدعی حفظ محیط زیست است ولی خاستگاه فکری و فلسفی آن در برابر طبیعت قرار دارد و دستاوردهای آن نیز به تخریب طبیعت منجر شده است.


دین اسلام تاکیدی زیادی بر درختکاری، آباد کردن اراضی و تعامل با طبیعت به عنوان موجودی زنده و دارای حق حیات دارد. معصومین (علیهم السلام) نیز همواره مسلمانان را به بازپروری و احیاء طبیعت، از جمله اراضی و جنگل ها، تشویق و ترغیب می کردند؛ چنان که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرمود: « زمین مرده و بایر شهر خود را آباد کن». یا امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به پرسش مکروه بودن کشاورزی می فرمایند: «درخت بکارید و کشاورزی کنید، که هیچ عملی از آن حلال تر و پاکیزه تر نیست. سوگند به خدا که هنگام ظهور حضرت ولی عصر (عج)، درختکاری و کشاورزی بسیار گسترده می شود.» در روایت دیگری آمده است: «کسی که درختی بکارد، تا زمانی که یکی از مخلوقات خدا از آن بهره می برد، خداوند به او پاداش می دهد.» این بهره می تواند از میوه، سایه، منظره چشم نواز و یا از هوای لطیف و فرح بخشی که از آن به طبیعت ارزانی می شود و یا از شاخ و برگ و چوب آن باشد. اهمیت این امر تا آنجاست که در روایات سفارش شده است «اگر عمر جهان پایان یابد و قیامت فرا رسد و یکی از شما نهالی در دست داشته باشد، چنانچه به قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید فرصت را از دست ندهد و آن را بکارد.»

حکما و فلاسفه اسلامی نیز عالم طبیعت را به عنوان کتابی سرشار از رموز و اسرار الهی مورد نظر قرار می داند و آن را مرتبه ای از سلسله مراتب کلی وجود می دانستند. با این نگاه سراسر عالم ساخته صانعِ حکیم است. طبیعت موجودی زنده است که می‌توان در تعامل با آن و در تعامل با هر شئ حقیقی، با باطن آن ارتباط برقرار کرد و به جای در حجاب ‌بردن طبیعت آن را به انکشاف درآورد تا طبیعت خود رازهای خود را ظاهر سازد ولی با نگاه انسان محور و به عبارت بهتر سوبژکتیو به عالم، طبیعت موجودی مرده و بی‌جان است که هرگونه دخل و تصرف در آن آزاد است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی

خواجه نصیر و تحول در علم کلام

خواجه نصیر با نگارش تجرید الاعتقاد علم کلام را متحول کرده و رنگی فلسفی به آن داد. این تحول با تلاش ملاصدار و پیروان حکمت متعالیه به کمال رسید تا علم کلام بر مبنای فلسفه ی اسلامی برهانی شود

خواجه نصیر الدین طوسی یکی از بزرگترین متفکران و دانشمندان جهان اسلام و از افتخارات تشیع در قرن هفتم هجری است. او متکلمی بزرگ و نو اندیش، فیلسوفی توانا، ریاضیدانی مبتکر، منجمی صاحب نظر، سیاست مداری عدالت محور و متخلق به اخلاق اسلامی بود. کتاب وی در علم کلام با عنوان «تجرید الاعتقاد» مهمترین کتاب کلامی شیعه محسوب می گردد که شرح های بسیاری از شیعه و اهل سنت بر آن نوشته شده است. بیش از صد شرح بر این کتاب مهم کلامی نوشته شده که مهمترین آنها در شیعه، شرح تجرید الاعتقاد علامه حلی  و در اهل سنت شرح قوشچی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی

دکارت و سیطره کمیت

اگرچه دکارت از تعالیم مدارس سرخورده و پریشان فکر بود ولی در عین حال شیفته ی نوع دیگری از علم بود. این شیفتگی و آن سرخوردگی مولود ریاضیاتی بود که در لافلش فرا گرفته بود. بی شک، فضای ابهام و تردید فلسفه ی مدرسی، وی را بیش از پیش به جستجوی مبنای یقینی ترغیب می کرد ولی قاطعیت برهان و بداهت استدلال ریاضیات بود که دکارت را به یافتن مبنای یقینی امیدوار کرد...

در شماره های پیشین، بنیادی ترین رکن فلسفه ی دکارت و تفکرِ مدرن یعنی سوبژکتیویسم شرح داده شد. در این شماره خصیصه دیگری از فلسفه دکارت را معرفی می کنیم که سراسر تفکر مدرن را دربرگرفته و به شدت بر علوم طبیعی تأثیرگذار بوده است.

1.قاطعیت و بداهت ریاضیات

همانطور که گفته شد، دکارت پس از جستجوی فراوان، مبنای یقینی معرفت را در «من» یافت. اگرچه دکارت از تعالیم مدارس سرخورده و پریشان فکر بود ولی در عین حال شیفته ی نوع دیگری از علم بود. این شیفتگی و آن سرخوردگی مولود ریاضیاتی بود که در لافلش فرا گرفته بود. بی شک، فضای ابهام و تردید فلسفه ی مدرسی، وی را بیش از پیش به جستجوی مبنای یقینی ترغیب می کرد ولی قاطعیت برهان و بداهت استدلال ریاضیات بود که دکارت را به یافتن مبنای یقینی امیدوار کرد. زیرا قضایای اقلیدس و نیز سایر قضایای ریاضیات، هنوز همان قطعیت برهان و اعتبار نتایج را دارند که قرن ها پیش داشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی

دکارت و سوبژکتیویسم


متفکران الهی همانند دکارت «من» را یقینی ترین وجود می دانستند ولی در من متوقف نمی شدند و به خودِ برتر من یعنی خدا می رسیدند و آن را مبنای یقین قرار می دادند. ولی دکارت انسان و اندیشه ی عقلانی انسان را به عنوان تنها سوژه (فاعل شناسایی) معرفی می کند که هر چه غیر خود حتی خدا را ابژه (متعلق شناسایی) می بیند و بنابراین همه چیز باید از دریچه نگاه او تعریف شود. چنین انسانی دیگر جانشین خدا بر روی زمین نیست بلکه علیه خدا شوریده است و اینک خود خداست!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رزمجوئی